خدا حافظ

ساخت وبلاگ

همیشه فک میکردم یه روزی میرسه که من انقد سرگرم خودم و زندگیم شم که روزهای زیادی بگذره و من یه پست توی وبلاگ ننویسم و این ننوشتن به عادی شدن بدل بشه و دیگه حتی یادم بره وبلاگی بوده ، مث همه وبلاگهایی که بدون مقدمه و پست اخر رفتن و هیچ وقت برنگشتن.

اما خب 

الان بصورت یهویی تصمیم گرفتم

البته الان نیست یه دو سه روزی میشه یا شایدم یکی دو ماه میشه بهش فک میکنم حتی امروز به این فک کردم که امشب پست اخر رو بنویسم ولی بهش فک کردم وقتی تصمیمش رودارم چه فرقی داره الان یا چن ساعت بعد...

من خب بلد نیستم خوب بنویسم از نوشته های قبلم هم معلومه  پس هیچ پست شاهکاری قرار نیست داشته باشم 

طبق معمول همیشه ام...

این اواخر یه حس عجیبی به خودم دارم همیشه فک میکردم من خیلی پیچیده زندگی میکنم ولی میبینم خیلی ساده فک میکنم و ساده هم زندگی میکنم 

نمیدونم خوب هست یا بد ؟

در هر حال دارم تموم میکنم نمیدونم بعد از این، این همه حرف رو کجا خالی خواهم کرد اما این اواخر یهویی همه چیز توی وبلاگ برام بد شد (منظورم حسمه ) همه چیزبرام تاریک تاریک شد یهو بی دلیل ، قبلش خوب بود همه چیز همه چی خوب پیش میرفت اما این اواخر یه حس خیلی بدی نسبت به  خودم دارم حتی نمیتونم توصیفش کنم ، من برای خودم مینویسم ، وبلاگ یه دفتر الکترونیک هست اما حس میکنم هیچ حس خوبی ندارم حالم بهتر نشده هیچ انتظاری رو از خودم براورده نکرده ، فقط یه موضوع تکراری دارم دلم گرفته دلم گرفته دلم گرفته ، از این به بعد هم و تا اخر عمرم این دل گرفتگی هست چه بنویسم و چه نه 

در هر حال من دلیل بسیار قانع کننده ای دارم و نمیخوام دیگه نه خودمو خسته کنم با قلم ناقص و بی سوادم و نه اون چن نفر از دوستانی که میان رو.

میرم ولی از عشق من به وبلاگ ذره ای کم نمیشه و به صفحه خودم که هر پست نشانی از نفسهای من هست ، نشانی از من ،که هستم 

بعضی وقتا فک میکنم من اصلا وجود ندارم ولی هر وقت که ارشیو رو میبینم میگم ببین مینا تو 90 بودی 96 بودی 99 بودی 400 بودی پس من وجود دارم نه؟

با بودن من چیزی به وبلاگ اضافه نشد و با رفتن من هم چیزی کم نخواهد شد 

نمیدونم در حق کسی بدی کردم یا نه ولی اگه یه روز یهویی چشموتون افتاد، بگذرید

کلی حرف داشتم

همین.

حال وهوای همین حوالی...
ما را در سایت حال وهوای همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamenhavaleo بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 5:31