اين روزها

ساخت وبلاگ
اول به بانگ ناي و ني آرد به دل پيغام وي

وانگه به يك پيمانه مي با من وفا داري كند.

 

امروز 18 ام خرداد ماه

و 12 امين روز از رمضان ماه

كلي حرف داشتم برا گفتن برا نوشتن برا خاطره كردن ،از اميد بگير تا رمضون و نيومدن و سر شلوغي و ...

نشد تو اين چن وقته به خودم بيام و بنويسم و خاطره كنم اما تمام فكرم خاطره است از همين روزا ،سنگ فرشهاي پياده رو ها و درختاي كنار خيابونا و هوايي كه نفس كشيدم شاهدن ،فك نكنم  خيابوناي حافظ شهادتشون غلط يا دروغين باشه :) مسخره است اما واقعيت داره كه حتي برا دروغ سنجي و راست سنجي هم از بالا شهر پايين شهر استفاده ميكنيم .....نميدونم چي بگم اما حالا كه حرفش پيش اومد ميخوام بگم كه همه مون ميدونيم كه فرق بالا شهر و پايين شهر فقط توي يه چيز هست اونم پوله ،فقير بودن يه وقتا حتي بدتر از جزام اون سالا ميشه ،هميشه ميگم كه از يه بيمار هيشكي فرار نميكنه اما امان از روزي كه بفهمنن طرف بي پوله ، تا هفت فرسنگيشو ديوار توبه ميكشن ،چرا ييشو و دليلشو نميدونم... هممونم اينجوري هستيم الكي شعار هم نديم حتي خود منم يه وقتا اينجوري هستم ،ترحم دارم نسبت بهشون شايدم نه احساس تاسف ، دارم ميگم چون دارم سعي ميكنم صادق باشم .....شايد خيلي وقتا هم احساس ترحم و تاسف خيليا رو هم نسبت بخودم ديده باشم ،چيزي كه عوض داره گله نداره ....

پول خيلي چيز عجيبي شده خيلي ..... ديدين همه هم دارن سعي ميكنن كه از اون يكي پولدارتر بنظر بيان ،اينم دليلشو نميدونم ، ما وقتي بچه بوديم نميدونم چرا هر وقت مديرمون ميپرسيد باباتون چ كاره است ميگفتيم بيكاره !!!!!!!! اگه اونموقع ميفهميدم اينجوري ميشه بايد كلاس ميزاشتم اصلن بايد از همون بچگي كلاس گذاشتن رو ياد ميگرفتم ، الكي عفه اومدن رو ، نميدونم به چه دردي ميخوره اما يه حسن داره كه كم نمياري طرف كلاس ميزاره تو كلاس ميزاري عفه مياد تو هم عفه مياي،آدم نبايد هيچ وقت كم بياره اما متاسفانه من خيلي كم آوردم خيلي جاها ،هم تو كلاس گذاشتن ، هم زندگي كردن و هم توي آدم بودن......تمام سعيمو كردم كه كم نيارم اما نشده ،چون هميشه خيلي چيزا بر وفق مراد من نبوده و عجيب اين كه هميشه توي همه كم آوردنام يه اميد خيلي بزرگي داشتم ،يه وقتا اصلن به اين فك ميكنم اگه قرار بود مثه سينما يا علم و اختراع قرار بود به اميدوارترين شخص تو دنيا جايزه بدن اون موقع من مسلما براي ده سال پياپي جايزه اميدوارترين شخص دنيا رو ميگرفتم اما حتي از شانسم جايزه اي هم نصيبم نشده....

به هر حال هيچ چيز جاي اميد من رو نميگيره و نخواهد گرفت براي همه ي اتفاقاي رفته و اتفاقايي كه قراره بيافته اميد دارم...واين هيچ وقت عوض نميشه......هر چند اين اميد حالم رو خوب نميكنه اما انگار كه انقدر كه براي خودم ديكته كردم ،ديگه ياد گرفتم كه اميد داشته باشم.

 

اما خوشحالم از بودن اميد...

ولي يكم خسته

 

همين

 

 

 

نوشته شده در پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ساعت ۶:۳۲ ب.ظ توسط مینا| |

حال وهوای همین حوالی...
ما را در سایت حال وهوای همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamenhavaleo بازدید : 55 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 17:48