یخ زده

ساخت وبلاگ
می خوام یکم نفس بکشم

عمیق عمیق

همه جا سرد شده ،نه ،همه جا یخ زده 

خودمم یخ زدم بین تمام این سرمازده ها........یه وقتایی آدم یادش میره حس گرمی دستا رو ،حس یه نگاه عمیق رو ،حس یه سکوت دلنشین رو

فقط یادش میره نه اینکه فراموش کنه و تمومش کنه ،فک کنم منم بین تموم این آدما پاک کردم از ذهنم تموم خوب بودنا رو لبخند زدنا رو .....یادم رفته اصلن شاد بودن یعنی چی؟

هر روز صب بیدار شو فقط بدو ، بدو ،بدو، بدو

دست آخر به هیچ نرسیدی.....عجیبه که دستام هنوزم خالیه خالیه.....

عجیبه که بزرگ شدم و رسیدم به این مارتن بزرگترا ،به مارتن بدون مدال ،بدون خوشی ،بدون زندگی....

چرا؟

و من مثه همیشه فقط یه دلیل پیدا میکنم و یه جواب برای این چرا؟

 

"تو"

 

مثه همیشه همه ی این حرفا به تو ختم میشن،به تو که نخواستی شایدم خواستی و وارد این بازی مسخره کردی.....بتو که فقط نگا کردی ،و تمام مدت حواسم بود که حواست نیست ....

شاید حتی نگاه هم نکردی....

عجیبه که تو برای من همیشه مقصر تمام کارای کرده و نکرده بودی ،عجیبه که همیشه تو دلیل نرسیدنام بودی،و عجیبتر اینکه تو همیشه سبب شکستگی دل من بودی...

خسته شدم 

خیلی 

یه وقتا حتی تو در ودیوار دنیا همش دنبال یه دکمه قرمز خیلی بزرگ میگرم "انصراف "

اما ...

 

کاش یه شب میخوابیدم و...

همه چیز شبیه رویاهام بود شبیه وقتایی که هیچ به چیز دیگه ای ربط نداشت ،شبیه وقتایی که نبودم...

بخودم میگفتم ،یا شایدم نه،به تو میگفتم 

بهت رویامو میسپارم بهم دریا رو برگردون

ولی هم دریا رو گرفتی و هم رویا رو.......

چرا به اینجا رسیدم چرا؟

 

حال وهوای همین حوالی...
ما را در سایت حال وهوای همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamenhavaleo بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 12:24